مالک محصول[1] نقشی است که معمولا به درستی درک نمیشود و اغلب اوقات اشتباه بهکار برده میشود. در این مقاله، در مورد پنج باور اشتباهی که درباره مالک محصول وجود دارد صحبت میکنم. سپس توضیح میدهم که چرا این باورها اشتباه هستند و چگونه این نقش میتواند بهطور موثر اجرا شود.
باور اشتباه یک: مالک محصول باید مطمئن شود که ذینفعان راضی هستند
ذینفعان[2] میتوانند افرادی قدرتمند و تاثیرگذار باشند. اما ارزشی که یک محصول خلق میکند در نهایت توسط کاربران آن تعیین میشود: هیچ محصولی در درازمدت موفق نمیشود اگر مشکل کاربر مشخصی را برطرف نکند، مزیت قابل ملاحظهای را ایجاد نکند، یا کاربر را برای رسیدن به هدف مشخصی کمک نکند. در حالیکه ذینفعان داخلی مانند بازاریابی، فروش و پشتیبانی نقش مهمی را در عرضه موفقیتآمیز محصول بازی میکنند، اما تلاش برای جلب رضایت و پاسخ مثبت به تمام ایدهها و درخواستهای آنها اشتباه است. در بدترین حالت، شما در آخر محصولی خواهید داشت که نیازمندیهای ذینفعان را پیادهسازی میکند اما به طور موثر نیازهای کاربر و مشتری را برآورده نمیکند. در عین حال، نادیده گرفتن ذینفعان و کنار گذاشتن آنها از تصمیمهای مهم محصول نیز مفید نیست. در عوض، شما باید ذینفعان را درگیر کنید، از تخصص آنها استفاده کنید و تا حد ممکن با آنها به توافق برسید، همانطور که به تفصیل در مقاله “نکتههای مدیریت ذینفعان برای افراد محصول”[3] توضیح دادهام. اما اجازه ندهید که افراد بر شما مسلط شوند و به شما بگویند که چه کاری انجام دهید، و با یک مصالحه ضعیف موافقت نکنید. شما بهعنوان مالک محصول باید مالکیت محصول را به نمایندگی از شرکت برعهده بگیرید و توان گفتن حرف آخر را داشته باشید، بهخصوص اگر توافقی حاصل نشود.
باور اشتباه دو: مالک محصول یک نقش تاکتیکی متمرکز بر مدیریت بکلاگ محصول است
در اسکرام[4]– چارچوبی که مالک محصول را پدید آورد- نقش مالک محصول مسئول بیشینه کردن ارزشی است که محصول برای کاربران و کسبوکار ایجاد میکند. این نقش نیازمند مالکیت کامل[5] است: داشتن اختیار برای تصمیمهای استراتژیک[6] و تاکتیکی[7] محصول. در نتیجه، مالک محصول اسکرام باید بهطور کامل مالکیت محصول را برعهده بگیرد- از چشمانداز محصول[8] تا جزئیات محصول. مالک محصول علاوه بر مدیریت بکلاگ محصول[9] باید فعالیت کشف محصول[10] و فعالیت استراتژیک را نیز انجام دهد. اما این موضوع برای مالکان محصول در چارچوب مقیاسپذیر چابک سیف[11] متفاوت است. این چارچوب از نقش مالک محصول مختص خود استفاده میکند، نقشی که متفاوت از نقش مالک محصول اسکرام است. مالک محصول سیف[12] ماهیت تاکتیکی دارد و بر روی مدیریت بکلاگ محصول و هدایت تیمهای تولید تمرکز میکند. اما فعالیت استراتژیک توسط نقش دیگری با نام مدیر محصول سیف[13] انجام میشود. تفکیک مالکیت محصول و استفاده از نقشهای تاکتیکی و استراتژیک تکنیکی رایج برای مقیاسپذیری است- اگرچه لزوما مفیدترین روش نیست، همانطور که در مقاله “مقیاسپذیری مالک محصول[14]” با جزئیات بیشتری توضیح دادهام. شکل زیر تفاوت بین نقشهای مالک محصول در اسکرام و سیف را نشان میدهد.
بنابراین، بدانیدکدام نقش مالک محصول را ایفا میکنید، که اگر مالک محصول اسکرام باشید یا مالک محصول سیف، اختیار و مسئولیت شما به میزان قابل توجهی متفاوت خواهد بود. من همیشه مالک محصول اسکرام را بهعنوان یک مدیر محصول چابک[15] در نظر میگیرم و استفاده از همین نام برای نقش تاکتیکی محصول در سیف را اشتباهی تاسفبار میدانم. این موضوع ابهام زیادی ایجاد کرده است و باورهای اشتباه این نقش را افزایش داده است.
مترجمین: مهناز احمدی، سوگند شمس، منیره عباسزاده
ویراستار: علیرضا افشار
منبع: www.romanpichler.com
[1] Product Owner
[2] Stakeholders
[3] Stakeholder Management Tips for Product People
[4] Scrum
[5] Full Stack Ownership
[6] Strategic
[7] Tactical
[8] Product Vision
[9] Product Backlog
[10] Product Discovery
[11] Agile Scaling Framework(SAFe)
[12] SAFe Product Owner
[13] SAFe Product Manager
[14] Scaling the Product Owner
[15] Agile Product Manager