سالهاست که افراد درباره تفاوت بین نقش مدیر محصول[1] و مالک محصول[2] بحث میکنند، آیا این نقشها میتوانند همزیستی داشته باشند یا نه و بنابراین کدام یک باید استفاده شود. این مقاله نظراتم را در مورد همین موضوع به اشتراک میگذارد و خاستگاه نقش مالک محصول را آشکار میکند.
موضوع چیه؟
همانطور که میدانید، نقش مالک محصول از اسکرام[3] نشات گرفته است، جایی که مسئولیت «بیشینه کردن ارزش محصول» بر عهده مالک محصول است. به نظر میرسد که نقش مالک محصول شبیه نقش مدیر محصول است. با این وجود، مالک محصول اغلب به عنوان یک نقش تاکتیکی در نظر گرفته میشود که وظیفه مدیریت بکلاگ محصول[4]، تشریح نیازمندیها و تعامل با تیم تولید را بر عهده دارد. چطور؟
دو دلیل اصلی برای این سوءتفاهم وجود دارد: یکی ماهیت اسکرام و دیگری بکارگیری آن نقش در سیف[5] است، که سیف یک چارچوب مقیاسپذیر چابک محبوب هست. اسکرام به عنوان یک چارچوب ساده به تیمها کمک میکند تا بتوانند محصولات پیچیده را تولید کنند. اسکرام چارچوبی برای مدیریت محصول نیست. در نتیجه، تجربههای رایج مدیریت محصول مانند ایجاد استراتژی محصول[6]، ترسیم نقشهراه محصول[7]، مدلسازی کسبوکار[8] و پیشبینی مالی[9] را پوشش نمیدهد و تنها ابزار مدیریت محصولی که ارائه میدهد، بکلاگ محصول است.
علاوه بر این، نقش مالک محصول سیف[10] با نقش مالک محصول اسکرام تفاوت دارد. مالک محصول اسکرام مالکیت کامل محصول[11] را برعهده دارد: فردی که مالک همه جنبههای محصول از قبیل چشمانداز[12]، استراتژی[13] و تاکتیکها[14] است. ولی نقش مالک محصول سیف تنها مالک تصمیمهای تاکتیکی است و بنابراین دارای مالکیت جزئی[15] است. در نتیجه، این نقش با مدیر محصول سیف که تصمیمهای استراتژیک محصول را میگیرد و نگاهی رو به بیرون دارد تکمیل میشود، همانگونه که تصویر زیر نشان میدهد. تفکیک مالکیت محصول به این صورت یک تکنیک متداول در روشهای مقیاسپذیر است. اما در نظر گرفتن نقش «مالک محصول» بهعنوان یک نقش تاکتیکی، نظیر آنچه سیف انجام میدهد، اشتباهی تاسفآور است: داشتن دو نقش مالک محصول با سطوح متفاوتی از اختیارات[16] و مسئولیتها[17] باعث سردرگمی و افزایش سوءتفاهم میشود.
توجه داشته باشید که من همیشه مالک محصول اسکرام را یک مدیر محصول چابک[18] در نظر میگیرم. بنابراین، با این عقیده که نقش مدیر محصول فقط تصمیمهای استراتژیک میگیرد و نگاهی رو به بیرون دارد مخالفم. بهطور سنتی، مدیران محصول مسئول تصمیمهای تاکتیکی و استراتژیک هستند، برای مثال، ایجاد نقشهراه محصول و مشخصات نیازمندیها.
خب که چی؟
پس چرا اسکرام در ابتدا نقش مالک محصول را معرفی کرد؟ چرا چارچوب اسکرام از اصطلاح مدیر محصول استفاده نکرد؟ در واقع نسخه اولیه اسکرام از نقش مدیر محصول استفاده میکرد. در مقالهای که در سال 1995 در کنفرانس OOPSLA ارائه شد، کن شوابر[19] یکی از خالقان اسکرام و فردی که بیشتر اصطلاحات اسکرام را ابداع کرده است، از اصطلاح مدیر محصول استفاده کرد. اما عنوان مدیر محصول پس از مدتی به مالک محصول تغییر یافت. سه دلیل برای این تغییر وجود دارد:
دلیل اول، وقتی که اسکرام در دهه 1990 بهوجود آمد، مدیریت محصول نسبت به زمان حال متفاوت بود. مدیران محصول معمولا تحقیق زودهنگام بازار[20]، برنامهریزی محصول[21] و تعریف نیازمندیها[22] را انجام میدادند. سپس، آنها مشخصات نیازمندیها را به مدیر پروژهای میدادند که برای تحویل محصول با تیم تولید و آزمون کار میکرد. مدیر محصول تنها برای صدور درخواستهای تغییر یا کمک به عرضه محصول[23] باز میگشت. این موضوع با چگونگی انجام کارها در حوزه چابک کاملا در تضاد است، جایی که افراد محصول[24] باید بهطور مداوم با تیمهای تولید همکاری داشته باشند- بدون نادیده گرفتن کاربران و ذینفعان داخلی.
مترجمین:سوگند شمس، منیره عباسزاده، مهناز احمدی
ویراستار: علیرضا افشار
منبع: www.romanpichler.com
[1] Product Manager
[2] Product Owner
[3] Scrum
[4] Product Backlog
[5] SAFe (Scaled Agile Framework)
[6] Product Strategy Development
[7] Product Roadmapping
[8] Business Modelling
[9] Financial Forecasting
[10] SAFe
[11] Full-stack Product Ownership
[12] Vision
[13] Strategy
[14] Tactics
[15] Partial Ownership
[16] Authority
[17] Responsibility
[18] Agile Product Manager
[19] Ken Schwaber
[20] Upfront Market Research
[21] Product Planning
[22] Requirements Definition
[23] Product Launch
[24] Product People