بکلاگ محصول بهدرستی پالایش نشده است
مدتی قبل، با شرکتی کار میکردم که در بریتانیا مصرفکنندگان را به افرادی مانند لولهکش یا باغبان وصل میکرد. در آن زمان که شرکت هنوز نوپا[1] بود، مالک محصول از من خواست برای حل مساله برنامهریزی[2] به آنها کمک کنم: همیشه تیم تولید کارهای زیادی را متعهد میشد، اما هرگز نمیتوانست همه آنها را در اسپرینت تکمیل کند.
وقتی بخشهای مختلف شرکت را به من نشان میدادند، تعدادی کارت کاغذی روی دیوار دیدم که اپیکهای بزرگ و بدون جزئیات برروی آنها نوشته شدهبود، از مالک محصول پرسیدم آیا اینها بخشی از بکلاگ محصول هستند. پاسخ داد، «خیر،اینها بکلاگ محصول هستند.» مشخص بود که در بکلاگ محصول هیچ قلمِ بهاندازهکافی آماده و پالایششدهای وجود ندارد. از اینرو، تقلای تیم تولید برای برنامهریزی درست اسپرینت برای من تعجببرانگیز نبود.
شما باید از آماده[3] بودن قلمهای با اولویت بالا مطمئن شوید، این حداقل کاری است که باید انجام دهید. برای این کار، قلمها باید سه معیار زیر را برآورده کنند: اول، آنها به اندازه کافی برای تیم تولید شفاف و قابل درک باشند. دوم، آنها را بتوان براساس «تعریف انجام شده»[4] در یک اسپرینت کامل کرد. سوم، آنها قابلیت آزمون[5] داشته باشند. آمادهسازی قلمهای با اولویت بالا بهتر است با کمک (برخی از) اعضای تیم تولید انجام شود، همانطور که در ادامه به آن میپردازم.
بکلاگ محصول فهرست آرزوهاست
برخی از بکلاگها – مانند بکلاگی با 40،000 قلم که در بالا اشاره شد – شبیه فهرست آرزوها هستند، فهرستی دربرگیرنده چیزهای زیادی که شاید نیاز داشته باشید. بزرگ بودن چنین بکلاگی تنها مشکل آن نیست. چنین بکلاگی باعث ایجاد «سوپ ویژگی»[6] میشود، محصولی که شامل مجموعهای پراکنده از ویژگیهای نامرتبط است. در نهایت، این محصول منجربه ارزش پیشنهادی و تجربهکاربری ضعیفی میشود، که اینها مشخصه یک محصول عالی نیستند.
اما اگر چنین بکلاگی بسیار بد است، پس چرا وجود دارد؟ این موضوع دو دلیل اصلی دارد: اول، نبود تمرکز[7] و همسویی استراتژیک[8]، و دوم، نبود توانمندسازی. دلیل اول به این معنی است که برای تصمیمگیری درباره افزودن قلمی به بکلاگ محصول هیچ هدف محصولی برای کمک به این موضوع وجود ندارد. برای مثال، شاید شما برای استخراج داستانهای کاربراز طوفان فکری استفاده کنید و تصمیم بگیرید همه آنها را به بکلاگ محصول اضافه کنید. چه کسی میداند، شاید آنها روزی بهدرد بخورند!
اگرمالک محصولِ توانمندی نباشید، بهراحتی نمیتوانید درخواستهای ذینفعان را رد کنید و مجبور میشوید آنها را به بکلاگ محصول اضافه کنید. اگر نمیتوانید «نه» بگویید، بکلاگ محصولتان به جایی برای خدمترسانی به ذینفعان خاص و اهداف شخصی آنها تبدیل میشود – بهجای بیشینهکردن ارزشی که محصول باید برای کاربران و کسبوکار ایجاد کند.
برای اینکه بکلاگ محصول به فهرست آرزوها تبدیل نشود، به این دو نکته عمل کنید: اول، هدف محصولی انتخاب کنید و محصول خود را با برنامه استراتژیکی مانند نقشهراه محصول (که در ادامه به آن میپردازم) همسو کنید. دوم، شجاعت «نه» گفتن داشته باشید. هر ایده و درخواستی را که با هدف محصول همسو نیست رد کنید.
مترجمین: مهناز احمدی، منیره عباسزاده، سوگند شمس
ویراستار: علیرضا افشار
منبع: www.romanpichler.com
[1] Startup
[2] Planning
[4] Definition of Done
[5] Test
[6] Feature Soup
[7] Alignment
[8] Strategic