بکلاگ محصول بهطور موثر اولویتبندی نشده است
چندی پیش، با مدیر محصول سامانه خدمات درمانی کار میکردم. وقتی به او پیشنهاد دادم تا ویژگیهای محصول را اولویتبندی کنیم، با تعجب به من نگاه کرد و گفت: «نمیتوانم، اولویت همه آنها بالاست.» البته، برای اولویتبندی قلمهای بکلاگ محصول باید درباره اهمیت آنها تصمیمگیری کنیم. اگر همه چیز اولویت بالایی دارد، یعنی همه چیز به یک اندازه مهم است. در نتیجه، هیچ چیز در اولویت نیست. اما بدون اولویتهای قابلفهم، تیم تولید جهت مشخصی برای حرکت ندارد.
اگر برای اولویتبندی بکلاگ محصول خود تقلا میکنید، دو معیار زیر را امتحان کنید: اول، مطمئن شوید که قلمهای بکلاگ محصول، هدف محصول مشخصی را برآورده میکنند، همانطور که قبلا اشاره شد. دوم، مجموعه کوچکی از عوامل اولویتبندی کاربردی را انتخاب کنید. سه عاملی که دوست دارم به شما توصیه کنم، عبارتند از: ریسک، هزینه-سود[1] و وابستگیها[2]. در ادامه، چگونگی بهکاربردن این عاملها را توضیح میدهم.
در ابتدا، بکلاگ محصول را براساس ریسک اولویتبندی کنید. برای این کار، ریسکهای مرتبط با کاربر، تکنولوژی و کسبوکار را در نظر بگیرید. همه قلمهای بکلاگ محصول را با تیم تولید بررسی و قلمهای پرریسک را به بالای بکلاگ منتقل کنید. این رویکرد به یادگیری سرعت میبخشد و از شکست دیرهنگامی که پرهزینه است، جلوگیری میکند. بعد از اولویتبندی ریسکهای اصلی، بکلاگ محصول را براساس هزینه-سود مرتب کنید. بهطوریکه، قلمهای دارای سود بیشتر را در بالای بکلاگ قرار دهید. در پایان، هنگام استفاده از دو عامل بالا، وابستگیها را نیز در نظر بگیرید. وابستگی انواع مختلفی دارد که عبارتند از، وابستگی به تکتک اعضای تیم و وابستگی به سایر تیمها، که میتوانند روی اولویتبندی قلمهای بکلاگ محصول تاثیر بگذارند.
بکلاگ محصول به اشتراک گذاشته نشده است
چند سال قبل، با گروهی از مالکان محصول مستقر در هلند کار میکردم. آنها از تیمهای تولیدشان میخواستند عملکرد بهتری در تحویل کارها داشته باشند. مشخص شد که مالکان محصول خودشان بهتنهایی بکلاگهای محصول را پالایش میکردند و داستانهای کاربر را مینوشتند و سپس قلمهای با اولویت بالا را در اختیار تیمهای تولید مستقر در رومانی میگذاشتند. تیمهای تولید نیز همه تلاش خود را برای تفسیر درست داستانهای کاربر انجام میدادند. اما بیشتر اوقات، چون دانش کمی درباره کاربران نهایی و نیازهایشان داشتند، داستانهای کاربر را اشتباه متوجه میشدند.
دریافتهام که مشارکت نکردن تیم تولید در فعالیت آمادهسازی بکلاگ محصول مسئلهای غیرعادی نیست. اما، آمادهسازی، اولویتبندی و بهروزرسانی بکلاگ باید بهصورت تیمی انجام شود، همانطور که شکل زیر نشان میدهد. بهعنوان مالک محصول از تیم تولید بخواهید با شما روی بکلاگ محصول کار کند، و از آنها توقع حمایت داشته باشید. در غیراینصورت، درباره این مسئله در جلسه بازاندیشی[3] اسپرینت صحبت کنید.
آمادهسازی تیمی بکلاگ محصول دو مزیت دارد: اول، امکان استفاده از خلاقیت و خرد جمعی تیم تولید را فراهم میکند که باعث ایجاد قلمهای بکلاگ[4] بهتری میشود – قلمهایی که بهاندازه کافی تشریح شدهاند. همچنین، به مسئول محصول کمک میکند تا دانش مربوط به کاربران و نیازهایشان را به تیم تولید منتقل کند.
دوم، این کار موجب میشود تا اعضای تیم حس کنند که باارزشاند و به آنها احترام گذاشته میشود. این رویکرد، افراد را توانمند میکند و انگیزهی آنها را برای کار روی محصول افزایش میدهد. آنها علاوهبر دریافت نیازمندیهایی که باید روی آن کار کنند، در تصمیمهای محصول مشارکت و در شکلدهی راهحل کمک میکنند.
اگر تا کنون با اعضای تیم تولید روی بکلاگ محصول کار نکردهاید، آن را امتحان کنید. یک کارگاه مشارکتی حضوری یا آنلاین برگزار کنید و از استاد اسکرام[5] بخواهید آن را تسهیل کند. در ابتدا، شاید برای کار روی بکلاگ محصول مجبور باشید زمان زیادی صرف کنید. اما، در بلندمدت باید حجم کار شما را کم کند. حتی شاید تیم تولید خوشحال شود، اگر بخشی از فعالیت پالایش را بهتنهایی انجام دهد.
بکلاگ محصول با استراتژی همسو نیست
همسو نبودن بکلاگ محصول با استراتژی[6]، اشتباهی رایج در مدیریت بکلاگ محصول است و علت اصلی برخی از اشتباهای اشاره شد در بالا همین مسئله است: بکلاگ محصول با قاعده مشخصی با برنامه استراتژیکی مانند نقشهراه محصول[7] ارتباط ندارد. اما، با نبود این ارتباط و هدف محصول مشخص، بکلاگ بهسادگی رشد میکند، اولویتبندی آن سخت و به فهرست آرزوها تبدیل میشود. این مسئله برای بکلاگهای بزرگی که پیشتر به آن اشاره کردم اتفاق افتاده بود: هدف استراتژیک محصول شفاف نبود و مشخص کردن قلمهایی که باید به بکلاگ اضافه میشدند، دشوار بود.
بنابراین، بهشدت توصیه میکنم که بکلاگ محصولتان با یک نقشهراه محصول عملی ارتباط داشته باشد. نقشهراهی که بیانگر ارزشی است که محصول باید در قالب اهداف محصول برای نه تا دوازده ماه آینده ایجاد کند، همانطور که شکل زیر نشان میدهد. برای مثال، اهداف محصول میتواند جذب کاربران، افزایش تعامل، حذف بدهی فنی برای کنار نرفتن محصول در آینده و کاهش هزینه باشد.
در شکل بالا، بکلاگ محصول با یک نقشهراه نتیجهگرا و هدفگرا هدایت میشود. این کار با برداشتن هدف محصول بعدی از نقشهراه و ثبت آن در بکلاگ محصول انجام میشود. سپس، هدف محصول است که مشخص میکند چه قلمهایی باید به بکلاگ محصول اضافه شوند، یعنی، فقط قلمهایی که به برآورده شدن آن کمک میکنند به بکلاگ محصول اضافه میشوند.
مترجمین: مهناز احمدی، منیره عباسزاده، سوگند شمس
ویراستار: علیرضا افشار
منبع: www.romanpichler.com
[1] Cost-benefit
[2] Dependencies
[3] Retrospective
[4] Backlog Items
[5] Scrum Master
[6] Strategic Alignment